loading...
جدیدترین اخبار
علیرضا مهری بازدید : 309 دوشنبه 09 دی 1392 نظرات (0)

داستان,داستان آموزنده درخشش کاذب,داستانهای جذاب

یک روز صبح به همراه یکی از دوستان آرژانتینی ام در بیابان " موجاوه " قدم می زدیم که چیزی را دیدیم که در افق می درخشید . هرچند مقصود ما رفتن به یک " دره " بود ، برای دیدن آنچه آن درخشش را از خود باز می تاباند ، مسیر خود را تغییر دادیم .

 


تقریباً یک ساعت در زیر خورشیدی که مدام گرم تر می شد راه رفتیم و تنها هنگامی که به آن رسیدیم توانستیم کشف کنیم که چیست . یک بطری نوشابه خالی بود و غبار صحرایی در درونش متبلور شده بود .


از آن جا که بیابان بسیار گرم تر از یک ساعت قبل شده بود ، تصمیم گرفتیم دیگر به سمت " دره " نرویم . به هنگام بازگشت فکر کردم چند بار به خاطر درخشش کاذب راهی دیگر ، از پیمودن راه خود باز مانده ایم ؟ اما باز فکر کردم ، اگر به سمت آن بطری نمی رفتیم چطور می فهمیدیم فقط درخششی کاذب است ؟

نکته اخلاقی : هر شکست لااقل این فایده را دارد ، که انسان یکی از راه هایی که به شکست منتهی می شود را می شناسد .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما در مورد سایت چیست ؟
    site

    سایت اصلی : musicar.sabablog.com

    آمار سایت
  • کل مطالب : 80
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 102
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 66
  • بازدید امروز : 68
  • باردید دیروز : 232
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 68
  • بازدید ماه : 3,210
  • بازدید سال : 29,002
  • بازدید کلی : 1,860,824